Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 131 (5727 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Ich brauche einen Abschleppwagen. U من به یک کامیون یدککش نیاز دارم.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Ich liebe dich, weil ich dich brauche. U دوست دارم، چون بهت نیاز دارم.
Ich brauche Augentropfen. U من به قطره چشم نیاز دارم.
Brauche ich ein Passwort? U به کد گذر [برای شبکه رایانه] نیاز دارم؟
Laster {m} U کامیون
Lastwagen {m} U کامیون
Lastkraftwagen {m} U کامیون
LKW {m} U کامیون
Autohof {m} U ایستگاه کامیون
Abschleppwagen {m} U کامیون جرثقیل دار
Zugmaschine {f} U تراکتور [کامیون بدون تریلر]
Fernfahrer {m} U راننده کامیون راه دور
Lastzüge zusammenfalten U تا شدن کامیون در جاده [بیشتر در تصادفات]
Betonmischwagen {m} U کامیون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
Betonlieferfahrzeug {n} U کامیون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
Betonmisch-Lkw {m} U کامیون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
Fahrmischer {m} U کامیون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
Lieferbetonfahrzeug {n} U کامیون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
Betonmischlaster {m} U کامیون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
Betonmischfahrzeug {n} U کامیون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
Betonmischer {m} U کامیون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
Ich komme! U دارم می آم.
Betonmischlaster {m} U کامیون بتون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
Fahrmischer {m} U کامیون بتون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
Betonmischfahrzeug {n} U کامیون بتون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
Lieferbetonfahrzeug {n} U کامیون بتون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
Betonmischer {m} U کامیون بتون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
Betonmisch-Lkw {m} U کامیون بتون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
Betonlieferfahrzeug {n} U کامیون بتون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
Betonmischwagen {m} U کامیون بتون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
Ich habe es eilig. U من عجله دارم.
Ich fahre U من مسابقه دارم
Ich mag dich. U دوستت دارم.
Darf ich ... ? U اجازه دارم ... ؟
Ich habe ein Kind. U من یک بچه دارم.
Ich habe zwei Kinder. U من دو تا بچه دارم.
Ich habe Halsschmerzen. U من گلودرد دارم.
Ich liebe dich. O من تو را دوست دارم.
Ich habe Erkältung. U سرماخوردگی دارم.
Ich habe eine Frage. U من یک سئوال دارم.
Ich habe Kopfschmerzen. U من سر درد دارم.
Ich zweifle daran. U من بهش شک دارم.
Ich bin einverstanden. U قبول دارم.
{m} <pres-p.> U دوستت دارم
Ich habe viel zu tun. U خیلی کار دارم.
Soweit ich mich erinnere ... تا آنجایی که به یاد دارم ...
Ich liebe dich von ganzem Herzen! U از ته قلب دوست دارم.
Ich bin mir absolut sicher, dass... U من اطمینان کامل دارم که ...
Ich glaube an Gott. U من به خدا ایمان دارم.
ich brauche ein buch. U من یک کتاب لازم دارم.
Meine Nase läuft. [ugs.] U آب ریزش بینی دارم.
Darf ich mal vorbei? U اجازه دارم رد بشم؟
Es würgt mich. [umgangssprache] U حالت تهوع دارم.
Ich bin beim Kochen. U من دارم آشپزی می کنم.
Mir ist kotzübel. [umgangssprache] <idiom> U دارم بالا میارم.
Besteht U من کمبود اهن دارم
Ich bin über 50 Jahre alt. U من ۵۰ سال بیشتر دارم.
Mir ist übel. U حالت تهوع دارم.
Mir ist schlecht. U حالت تهوع دارم.
Ich halte mich im Hotel auf. U در هتل منزل دارم.
Ich arbeite daran. U دارم روش کار میکنم.
Es gefällt mir. U دوست دارم [ آن چیز را یا کار را] .
bei aller Liebe <idiom> U با اینکه اینقدر دوست دارم
Darf ich hier sitzen? U اجازه دارم اینجا بنشینم؟
Zum Zeichen, dass ich dich liebe. U به نشانه اینکه دوست دارم.
Darf ich ein Zimmer sehen? U اجازه دارم یک اتاق را ببینم؟
Mir gefällt es. U دوست دارم [ آن چیز را یا کار را] .
Ich mag die Wahrheit erfahren. U من دوست دارم که واقعیت رو بدونم.
Natürlich mag ich Volleyball. U البته که من والیبال دوست دارم.
Ich mag entweder Tee oder Milch. U من یا چایی یا شیر دوست دارم.
Vergiss nie, dass ich dich liebe. U هرگز فراموش نکن که دوست دارم.
Darf ich das Fenster öffnen? U اجازه دارم پنجره را باز کنم؟
Darf ich die Preisliste sehen? U اجازه دارم فهرست قیمت را ببینم؟
Ich sterbe vor Hunger. U از گرسنگی دارم میمیرم. [اصطلاح مجازی]
Darf ich ein anderes Zimmer sehen? U اجازه دارم یک اتاق دیگری ببینم؟
Meine Schwester mag ich ebenso gern wie meinen Bruder. U من خواهرم را به اندازه برادرم دوست دارم.
Ich mag Fußball, aber ich mag Handball nicht. U من فوتبال دوست دارم اما نه هندبال.
Tatsächlich glaube ich, dass meine Mannschaft gewinnt. U من واقعا باور دارم که تیم من می برد.
Ich hab dich lieb. U دوست دارم. [در رابطه غیر عشقی]
Ich habe dich lieb. U دوست دارم. [در رابطه غیر عشقی]
Darf ich hier essen? U اجازه دارم اینجا غذا بخورم؟
Ich bin sicher, wir können zu einer Vereinbarung kommen. U من اطمینان دارم که ما می توانیم به توافقی برسیم .
Ich habe eine andere Karte. U یک کارت [اعتبار یا بانکی] دیگری دارم.
Darf ich Ihre Mahlzeit essen? U اجازه دارم غذای شما را بخورم؟
Wie zeig ich ihm, dass ich ihn mag? U چطور به او [مرد] نشون بدم که دوستش دارم؟
Darf ich heute ausnahmsweise früher weg? U اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
dein Wort in Gottes Ohr! <idiom> U امیدوارم که حق با تو باشد، اما من کمی شک و تردید دارم.
Darf ich hier parken? U اجازه دارم [می توانم] اینجا پارک کنم؟
Darf ich es Ihnen erklären? U اجازه دارم اونو براتون توضیح بدم؟
Ich mag Fußball, besonders wenn meine Mannschaft gewinnt. U من فوتبال دوست دارم بویژه وقتی که تیمم می برد.
Ich hoffe, auch einmal meine Schwester zu sehen U من آرزو دارم که حتی برای یکبار خواهرم را ببینم
Ihr Wort in Gottes Ohr! <idiom> U امیدوارم که حق با شما باشد، اما من کمی شک و تردید دارم.
Ich mag Fußball, obwohl ich oft unterwegs bin. U با اینکه من اغلب در سفر هستم من فوتبال دوست دارم.
Ich mag Fußball, weil es ein interessantes Spiel ist. U من فوتبال دوست دارم چونکه [ او] بازی جالبی است.
Ich kann mich noch erinnern, auch wenn [wiewohl] es schon lange her ist. [wenn es auch schon lange her ist.] U با اینکه خیلی وقت از آن گذشته است من هنوز به خاطرش دارم.
Darf ich deinen Wagen fahren? Ja, nur zu! U اجازه دارم خودروی تو را برانم؟ بله هر طور که دوست داری!
Kann [Darf] ich das für einen Moment leihen? U میتوانم [اجازه دارم] این را برای یک لحظه قرض کنم؟
Wie lange darf ich hier parken? U برای چند مدت اجازه دارم اینجا پارک کنم؟
Ich muss gestehen, dass ich gegen ihn irgendwie voreingenommen bin. U من باید اعتراف بکنم که تا حدی تمایل به تنفر از او [مرد] را دارم.
Erfordernis {n} U نیاز
Not {f} U نیاز
Verlangen {n} [Bedürfnis] U نیاز
Bedarf {m} U نیاز
Nachfrage {f} U نیاز
Armut {f} U نیاز
Elend {n} U نیاز
Notlage {f} U نیاز
Bedürfnis {n} U نیاز
Bedürftigkeit {f} U نیاز
Anliegen {n} U نیاز
Einknicken {n} [Lkw mit Anhänger oder Sattelanhänger] U تا شدن [به ۹۰ درجه و بیشتر ] کامیون در حال حرکت [با تریلر یا تریلر مسقف]
Eigenbedarf {m} U نیاز شخصی
notwendig <adj.> U مورد نیاز
Dringlichkeit {f} U نیاز شدید
Ich hab's eilig. Mach' mir rasch ein Brötchen. Das ess' ich dann unterwegs aus der Faust.t U من عجله دارم. برایم یک ساندویچ کوجک سریع درست بکن. آن را بعد در راه می خورم.
operiert werden müssen U نیاز به جراحی داشتن
den Bedarf decken U تامین کردن نیاز
Brauchen Sie eine Anzahlung? U نیاز به پیش پرداخت است؟
bei Bedarf U اگر [وقتی که] نیاز باشد
Betriebsstoff {m} U ماده مورد نیاز کارخانه
Der Bedarf für Hygieneleistung ist gestiegen. U نیاز به خدمت بهداشت زیاد شده است.
Diese Statistik spricht für sich [selbst] . U این آمار به هیچ توضیحی نیاز ندارد.
Mit diesem Fragebogen soll erhoben werden, ob es notwendig ist, ... U با این پرسشنامه احتمال نیاز سنجیده می شود که ...
Ich kann nicht richtig und genau Deutsch sprechen, weil ich seit ein paar Monaten in Deutschland angekommen bin. Ich bin dabei mir langsam Deutsch beizubringen. من نمیتوانم درست وصحیح آلمانی حرف بزنم چون چند ماه است که به کشور شما آمدم. کم کم دارم یاد میگیرم.
Wir brauchen dafür mindestens 10 Jahre. U ما کمکمش به ۱۰ سال [برای این کار] نیاز داریم.
Die Waffengesetze müssen überdacht werden. U قوانین تفنگ نیاز به بازبینی [تجدید نظر] دارند.
Wir brauchen eine Umweltbehörde mit großer Schlagkraft. U ما به اداره محیط زیست که واقعا اثربخش باشد نیاز داریم.
Da muss ich etwas weiter ausholen. U این نیاز به کمی پیش زمینه [توضیح بیشتر] دارد.
Zu den vorgeschlagenen Änderungen brauchen wir, glaube ich, mehr Informationen. U در مورد تغییرات پیشنهاد شده من فکر می کنم ما به اطلاعات بیشتری نیاز داریم.
Jetzt glaub ich es langsam. U دارم یواش یواش قبولش میکنم.
Ich habe das Gefühl [so eine Ahnung] , dass es diesmals anders ist. U بدلم برات شده که این بار فرق دارد. [سخت گمان دارم که این بار فرق دارد.]
Recent search history Forum search
0تلخ ترین جمله جهان اینه که دوست دارم اما... و شیرن ترین حرفه جهان اینه که که ...اما دوست دارم
2Maazouriat dashtan...Z.B:Ich kann nicht es dir erzählen ,ich bin ..?
2Eine Bitte an Web Master!:-): Wir müssen jedesmal "(code amniati) schreiben bei jeder Frage..das nimmt viel Zeit:-(( und man verzichtet langsam auf diese Website..ich mag Ihre Website sehr ..aber..
1سلام من دوست دارم از تو خوشم مياد
2سلام من دوست دارم از تو خوشم مياد
2سلام من دوست دارم از تو خوشم مياد
0خرید بهترین یو پی اس 2018
0جرم گیری دندان سگ در زبان آلمانی رو میخوام بدونم یک سگ دارم و میخوام از دامپزشک بپرسم آیا جرم گیری برای دندان سگ انجام میدن؟
0به علت بی سرپرست شدن فرزندم مجبور به ترک المان هستم نیاز شدید مالی دارم
0Primfaktorzerlegung
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com